درباره وبلاگ من مهدی ام.بچه اراک دنبال نویسنده ام کسی میتونه کمکم کنه خبرم کنه فقط با ی نظر ممنون........... موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان خـــــــــــــــــــــــــنده بازار برای حالگیری از دخترها بخوانید
![]()
۱-توخیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسیدبعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید ۲- پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل ازسبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق ۳- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت ۵۰کیلومتر حرکت کنید
۴- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریالمی ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید ۵- توی یه رستوران که چند تا دختر هم نشستن سوپ روبا صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید
۶- توی یه بوتیک که فروشندش دختره وادارش کنید شونصدرنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید میرید یه دور بزنید برگردید! ۷- توی جشن تولد یکی از دخترا تا اومد شمع ها را فوتکنه بادکنک بترکونید ۸- اگه یه دختر یه جا یه جک تعریف کرد شروع نشدهبگید شنیدید ۹- سوتی های لغوی و کلامی و دیکته ای و ادبی و.. دخترا رو درگوشی بگید بخندید ۱۰- توی جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه دخترا شاخ بذارید ۱۱- عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته رابذاریید توی ظرف دختر مورد نظرتون ۱۲- روزهای بارونی تا یه دختر دیدید و یه چاله پر آبو شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکنید ۱۳- اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای دخترخانوم مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید ۱۴- تو دانشگاه از دختر مورد نظر یه جزو ۱۰۰۰ صفحهای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردید بهش بگید صفحه موردنظرتونو پیدا نکردید!! ۱۵- همواره از زیبای ها و تناسب اندام مادربزرگخدابیامرزتون(!) در مقابل دختر چاق مورد نظرتون بگید ۱۶- به دختری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترشبد بوده و دماغش کوفته شده ۱۷- شیشه نوشابه دختر مورد نظر رو حسابی تکون بدید وبذارید خودش درش رو باز کنه ۱۸- زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردنیه دختر با صدای بلند بزنید زیر خنده ۱۹- از یه دختر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن بهساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه ۲۰- توی ساندویچی موقعی که چند تا دختر نشستن طوریکه اونا هم بشنوند از حال بهم خوردن چند روز پیشتون تعریف کنید ۲۱- توی یه جمع که چند تا دختر نشستن در گوشی صحبتکنید و بلند بلند بخندید. سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 22:9 :: نويسنده : مهدی
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 21:54 :: نويسنده : مهدی
به سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره . به سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه . . .
به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . . . به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن . . . . سلامتی اونایی که درد دل همه رو گوش میدن اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن . . . . به سلامتی اون رفتگری که تو این هوا داره به عشق زن بچش کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره . . . . سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . . . به سلامتی اونهائی که دوست دارم رو درک می کنند و اونو به حساب کمبودهات نمی ذارن . . . . به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . . . به سلامتی همه باباهایی که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه ! . به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری ولی دیگه مال تو نیست . . . . سلامتی مادر که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . . . . به سلامتی همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه! . به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند . . . . به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد ! . به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن….! . به سلامتی بیل! که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر میشه . . . . به سلامتی سیم خاردار! که پشت و رو نداره . به سلامتی اونی که بیکسه، ولی ناکس نیست . . . . به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . . . به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن . . . . گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند . . . . به سلامتی همه ی اونایی که مارو همین جوری که هستیم دوس دارن . . . . بسلامتی اون دختری که حاضره زیر بارون خیس بشه ولی سوار ماشین هیچ پسری نشه . . . . به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت : اون رفیق منه وقتی باختم گفت : من رفیقتم . . . . به سلامتی کسی که بهش زنگ میزی…..خوابه ولی واسه این که دلت رو نشکنه میگه:خوب شد زنگ زدی….باید بیدار میشدم . . . . به سلامتی اون بچهای که شیمی درمانی کرده همه ی موهاش ریخته به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟ باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری . . . . به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . . . به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . . . به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن ! . به سلامتی همه اوونایی که دلشون از یکی دیگه گرفته ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن میگن بخاطره غروب پاییزه . . . . بسلامتی با ارزش ترین پول دنیا “تومن” چون هم تو هستی توش، هم من . . . . به سلامتی اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون هم بکنن بازم معرفت ازشون چیکه میکنه . . . .
سلامتی اونایی که دوسشون داریم و نمیفهمن ! آخرشم دق میدن مارو ! . سلامتی همه کلاس اولی ها که تازه امسال یاد میگیرن سلامتی درسته نه صلامتی! . بسلامتیه اون پسری که خواست آدم بشه ولی یه دختر اومد تو زندگیش و نذاشت همیشه پای یک زن در میان است ! . سلامتیه دوست نازنینی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین…. چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم ! . سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن که شبیه باباهاشون بشن نه مثل جوونای امروز ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن ! . به سلامتی مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریف به احترامش بازی نمی کنن !
منبع:http://hallo.persianblog.ir یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : مهدی
به سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره . به سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه . . .
به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . . . به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن . . . . سلامتی اونایی که درد دل همه رو گوش میدن اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن . . . . به سلامتی اون رفتگری که تو این هوا داره به عشق زن بچش کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره . . . . سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . . . به سلامتی اونهائی که دوست دارم رو درک می کنند و اونو به حساب کمبودهات نمی ذارن . . . . به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . . . به سلامتی همه باباهایی که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه ! . به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری ولی دیگه مال تو نیست . . . . سلامتی مادر که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . . . . به سلامتی همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه! . به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند . . . . به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد ! . به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن….! . به سلامتی بیل! که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر میشه . . . . به سلامتی سیم خاردار! که پشت و رو نداره . به سلامتی اونی که بیکسه، ولی ناکس نیست . . . . به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . . . به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن . . . . گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند . . . . به سلامتی همه ی اونایی که مارو همین جوری که هستیم دوس دارن . . . . بسلامتی اون دختری که حاضره زیر بارون خیس بشه ولی سوار ماشین هیچ پسری نشه . . . . به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت : اون رفیق منه وقتی باختم گفت : من رفیقتم . . . . به سلامتی کسی که بهش زنگ میزی…..خوابه ولی واسه این که دلت رو نشکنه میگه:خوب شد زنگ زدی….باید بیدار میشدم . . . . به سلامتی اون بچهای که شیمی درمانی کرده همه ی موهاش ریخته به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟ باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری . . . . به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . . . به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . . . به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن ! . به سلامتی همه اوونایی که دلشون از یکی دیگه گرفته ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن میگن بخاطره غروب پاییزه . . . . بسلامتی با ارزش ترین پول دنیا “تومن” چون هم تو هستی توش، هم من . . . . به سلامتی اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون هم بکنن بازم معرفت ازشون چیکه میکنه . . . .
سلامتی اونایی که دوسشون داریم و نمیفهمن ! آخرشم دق میدن مارو ! . سلامتی همه کلاس اولی ها که تازه امسال یاد میگیرن سلامتی درسته نه صلامتی! . بسلامتیه اون پسری که خواست آدم بشه ولی یه دختر اومد تو زندگیش و نذاشت همیشه پای یک زن در میان است ! . سلامتیه دوست نازنینی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین…. چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم ! . سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن که شبیه باباهاشون بشن نه مثل جوونای امروز ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن ! . به سلامتی مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریف به احترامش بازی نمی کنن !
منبع:http://hallo.persianblog.ir یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : مهدی
* به سلامتي کسي که وقتي بردم گفت :
*به سلامتي اونايي که به پدر و مادرشون احترام ميذارن و ميدونن تو خونه اي که
*به سلامتي همه باباهايي که رمز تموم کارتهاي بانکيشون شماره شناسنامشونه...
*به سلامتي مادر که بخاطر ما هيكلش به هم خورد.
* به سلامتی مداد پاک کن
* به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست
*به سلامتی مادر...
*به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن
* گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پايين مي اندازي؟ گفت :ستاره چشمک ميزند، نميخواهم به خورشيد خيانت کنم.......... به سلامتي همه اونايي که مثل گل آفتابگردان هستند یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : مهدی
دقت کردین تو مدرسه و دانشگاه همیشه کلاسای دیگه زودتر از کلاسی که ما توشیم تعطیل میشن؟ چرا؟؟
&&&&& میگم تا حالا دقت کردین به این اصطلاحه تار موى گندیدتو با هیچى عوض نمیکنم…دوسدارم بدونم مو چطور میگنده!مثلا بیرون از یخچال و در معرض نور مستقیم خورشید ! تا حالا دقت کردین وقتی توی یه جمعی یکی میگه "اون تلویزیون و کمش کن" ،یکی دیگه از اونور میگه "اصلا خاموشش کن" . یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 21:26 :: نويسنده : مهدی
*اعتراف می کنم که یکی از شب های قدر ساعت 4 صبح داشتم از مسجد برمی گشتم خونه، توی کوچه مون دوستم رو از پشت دیدم که داره لواشک می خوره و هدفون تو گوششه. گفتم حالش رو بگیرم، دویدم و با تمام قدرت یه اردنگی نثارش کردم. برگشت و با چشمانی بهت زده نگاهم کرد. چند ثانیه تو چشمای همدیگه خیره شده بودیم، به خودم گفتم: اه این که امیر نیست! *اعتراف می کنم که من نماینده کلاسم و هفته پیش امتحان باکتری شناسی داشتیم. قبل از اومدن استاد عکس باکتری رو کاملا خنده دار رو تخته کشیدم و نوشتم بچه ها امتحان باکتریه. وسط امتحان، استاد باکتری دست گذاشت رو شونه ام و گفت: من این شکلی ام؟ من هم هول شدم گفتم بله. دیدم مثل عقاب بهم زل زده. اومدم درستش کنم گفتم بچه ها اینجوری میگن. فکر نکنم کسی از 8 نمره بیشتر از 3 بگیره! *اعتراف می کنم که موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود. *اعتراف می کنم بچه که بودم وقتی فیلم می دیدم، همش با خودم می گفتم چرا هرکی از جلو تیر می خوره، از پشت می افته؟ یعنی روی سمتی که تیر خورده نمی افته. با خودم می گفتم لابد نمی خوان بیشتر تیر بره تو تنشون و دردشون بگیره دیگه… *اعتراف می کنم که دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم به خونه زنگ زده بود نه موبایل! *اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا! *اعتراف می کنم که من بودم که روی صندلی معلم کلاس پنجم پونیز و آدامس می چسبوندم، من بودم که همه گچ های پای تخته رو می پیچوندم، من بودم که وقتی یه کلاس خالی گیر می آوردم با گچ روی دیوارهاش برای معلم ها و مدیر و ناظم فحش می نوشتم. من بودم که می رفتم دستشویی مدرسه تمام شیرهای آب رو تا ته باز می کردم و در می رفتم، من بودم که زمستون ها به شوفاژهای کلاس ویکس می مالیدم که حال همه بهم بخوره، کلاس تعطیل بشه… *اعتراف می کنم که همین که چشم مامانم رو دور می دیدم، هرچی تور و پارچه خشگل داشتیم اعم از سفید و سبز و سرخابی جمع می کردم. یه لحاف کوچولو هم داشتم خیلی خوشگل بود. بعد می رفتم تو اتاق همه این ها رو با هم می انداختم روی سرم، کلی حال می کردم که مثلا عروس شدم. اون زیر از گرما و کمبود اکسیژن خفه می شدم. می اومدم بیرون نفس می گرفتم، بعد دوباره به عروس بودنم ادامه می دادم! مامانم که وضع رو اینجوری دید یه لباس به اصطلاح عروس واسم خرید… *اعتراف می کنم که بچه که بودم دوس داشتم 20 قلو دختر داشته باشم! یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : مهدی
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 14:11 :: نويسنده : مهدی
![]() ![]() |